دو شعر كوتاه از «علي باباچاهي» :
«1»
صبح شده باز
مثل هميشه
در منقار حرف تازه اي ندارند
پرندگان پشت شيشه.
«2»
هميشه در راه است
تيري كه هدفش را
در تفنگ جا گذاشته !
چهار شعر كوتاه از ((منوچهر آتشك)) :
«1»
مي خواهم چون سنگي پرتاب شوم
به سمت
چيني هاي سكوت
«2»
نگاه من
سنجاقكي است
كه بر شانه بركه ها
خوابيده است
«3»
موجها
اگر به راهشان ادامه دهند
هيچ سدي باقي نمي ماند
هيچ صخره و سنگي
«4»
باد نمي داند
در دل دريا
همهمه هايي نهفته است
به رنگ توفان
دو شعر كوتاه از «حامد رحمتي» :
«1»
باد
پيراهن سفيدت را
تكان مي دهد!؟
سرباز ها تفنگ هايشان را
يكي يكي
زمين مي گذارند!
«2»
خرت و پرت هاي اين خانه
در كدام سمساري مي پوسد؟
گرامافون
فرش دست باف تبريز
لبخند موناليزا...
دو شعر كوتاه از «محمدرضا عبدالملكيان» :
«1»
اين كوچه
شناسنامه اش را باطل كرده است
تا پرواز كند
عاشق شود
آواز بخواند
«2»
با قطار آمده بود
و تعجب مي كرد
از ديدن اين كوچه
و پنجره هايي كه راه نمي روند
سلام
سلام ساده ي من
تقديم تو
كه از افق هاي دور آمده اي
و جيبهايت
پر از سيب و صبح است
((مريم واعظي))
اگر
اگر عشق نباشد
زمين
سرد مي شود
سردتر از قطب شمال
و حرفهاي من
در دهانم يخ مي بندد
((رشيد صامتي))
ياد تو
ياد تو
همه جا مي درخشد
حتي
روي بشقابهايي كه
بدون سبزه مانده اند
((جعفر احمدي))
بر باد
ذهنم را مي تكانم
باد
همه چيز را بر باد مي دهد
الاّ نام تو
كه بر مژه ام سنجاق كرده ام
((دانيال رحمانيان))
تكرار
بغض خاطراتم را
فرياد كن
به سوي تكرار
به پشتوانه انديشه
و سر سوزني تجربه
((پويا پوركاشاني))
اگر
اگر چشم بگشايي
مرا خواهي ديد
كه در دو قدمي تو عشق را
زمزمه مي كنم
((ناهيد سليم پور))
شعر كوتاه از « ياور مهدي پور » :
«1» شاخه شاخه در باد تاب مي خورد درختي كه جز ماه ميوه اي ندارد. «2» فراموشت نمي كنند جير جيرك گنجشكي كه تو را بلعيد به لهجه ي تو آواز خواهد خواند. «3» مثل جاده اي در ماتم مه خاموش و پر از روياي قدم هاي تو نزديك كه ميشوي دلم مي لرزد. «4» درخت توام كاجي كهنه كه رويا هايش را بر دوش ميكشد هر بار كه از كنارم مي گذري سايه ام بيشتر مي شود. «5» كوتاه است شب براي من وقتي تو هنوز قد ميكشي اي تنهايي !
نظرات شما عزیزان:
|